آقا! بیا که بی تو، پریشان شدن بس است. از دوری تو، پاره گریبان شدن بس است. کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است. یعقوب، دیده ام چه قَدَر منتظر شود یعنی مقیم کلبه احزان شدن بس است. موی سپید و بخت سیاه مرا ببین دیگر بیا که بی سر و سامان شدن بس است. تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟ تا کی اسیر لذّت عصیان شدن؟ بس است. خسته شدم از این همه بازی روزگار مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است. سر گرم زندگی شدنم را نگاه کن بر سفره های غیر تو مهمان شدن بس است. یک لحظه هم اجازه ندادی ببینمت گفتی برو که دست به دامان شدن بس است. باشد قبول، می روم امّا دعای تو در حقّ من برای مسلمان شدن بس است. دست مرا بگیر که عبدی فراری ام دست مرا بگیر، گریزان شدن بس است. اِحیا نما در این شب اَحیا، دل مرا دل مردگی و این همه ویران شدن بس است. آقا! بیا به حقّ شکاف سر علی (ع) از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است.
نظرات شما عزیزان:
|
About
در آن هنگام که دستان نسیمی سرد، میبرد ... از روی هر سنگ فرش خیابان پوسیده برگی زرد... در این اندیشه میمانم ، اگر روزی بیفتم از دو چشمانت ، کدامین باد خواهد برد تن زرد فرو پاشیده ی من را...؟؟ Archivesآبان 1398دی 1395 شهريور 1394 تير 1394 فروردين 1394 دی 1393 آذر 1393 تير 1393 خرداد 1393 آذر 1392 آبان 1392 شهريور 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 AuthorsزینبLinks
دلم تنگ است ومیدانم ازاین تنگی نمی میرم
تبادل
لینک هوشمند
SpecificLinkDump
حمل ماینر از چین به ایران
کاربران آنلاين:
بازدیدها :
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
|